نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
2 سال قبل
0

برخی جمله های دشوار درس «رازی و ساخت بیمارستان» و معنی آن ها:

درس سوم

رازی و ساخت بیمارستان

  • نویسنده: محمّد میرکیانی
  • نوع نثر: ساده و روان
  • آثار: مجموعه کتاب های فرزانگان

 

محمد پسر زکریا، که در ابتدای جوانی، پدرش را از دست داده بود، ناچار در کارگاه زرگری کار می کرد.

محمد پسر زکریا که در آغاز جوانی، پدرش مرد، از روی ناچاری در کارگاه جواهری (طلافروشی) کار می کرد.

 

امّا شوق خواندن و یادگیری، همواره او را به سمت کتاب می کشاند.

امّا، عشق و علاقه ی او به درس خواندن و آموختن، همیشه او را به طرف مطالعه ی کتاب ها می کشاند.

 

هر وقت اسم کتابِ تازه ای را می شنید یا چشمش به کتاب تازه می افتاد، تا آن را نمی خواند، دست بردار نبود.

هر زمان، اسم کتاب جدیدی را می شنید یا این که آن را می دید تا آن را نمی گرفت و نمی خواند، رهایش نمی کرد. (حتمأ كتاب جدید را می گرفت و می خواند.)

آرایه ادبی:

چشم ... می افتاد  ß  کنایه از می دید

دست بردار نبود  ß  کنایه از رها نمی کرد

 

محتوای درس:

این درس به زندگی محمد بن زکریای رازی، دانشمند و پزشک سرشناس ایرانی، اشاره دارد. این پزشک باهوش، ضروری می دانست که بیمارستان باید از آلودگی ها دور باشد و با شیوه ی بسیار هوشمندانه که در این درس خواندید، محلی را که از آلودگی ها دور بود، برای ساختن بیمارستان، انتخاب کرد. ایران سرافراز، در طول تاریخ و همچنین امروزه، بزرگ مردانی را در خود پرورش داده که مایه ی افتخار هستند.


سایر مباحث این فصل